رویای آبی :)

*ღ* من و علمدار زندگی ام *ღ*

رویای آبی :)

*ღ* من و علمدار زندگی ام *ღ*

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

به نام تو

خدا رو شکر

روزهایمان در کنار هم با خوشی میگذرد 

جلسات صحبت ادامه دارد

یکبار با او و خانواده اش به پارک رفتیم

تاریکی

قدم زدن

سگ و نترسیدن من در کنار او

فالوده

رستوران

جوجه

عکس با انگشت

گم شدن

مسجد 

 

یکبار هم برای دیدن محضر دو نفری رفتیم و پیاده برگشتیم

از همه بهتر شهادت امام جواد علیه السلام بود که با هم به حرم حضرت عبدالعظیم رفتیم تجربه زیبایی بود

مترو

استقلال

قدم زدن

عهد

 

خدایا به همه جوانان خوشبختی ابدی در کنار هم عنایت بفرما

به همین زودی قصه ما هم به سر رسید

عهدهای 40 روزه مان دقیقا نیمه کاره رها شد

دلبستگی ها

سوال ها

خاطرات

علایق

من ماندم و بغضی که گلویم را می فشارد