- ۹۴/۰۵/۰۵
- ۰ نظر
به نام آرامش بخش قلب ها
انشالله فردا شب این موقع ما عهد با هم بودنمون رو خواهیم بست
با هم بودنی تا اوج
تا خدا
اما امروز بر خلاف روزهای قبل درگیر هستم...با خودم ... شیطان مرتب وسوسه ام می کند... تردید می کنم...
خدایا کمکم کن
خاطره ی جالب امروز!
میخواستم برای بله برون یا حداقل عقد از یکی از اقوام دورمون که خیلی آدمای خوبی هستن دعوت کنم تشریف بیارن!احساس می کنم بعضی از آدما خودشون که میان فرشته ها هم باهاشون میان... اما امروز به محض اینکه مامانم زنگ زدن در مورد مثبت بودن نظر بابایی و اوکی شدن شغل علمدار بهم اطلاع بدن مجدد برادر همون فامیل دورمون تماس گرفتن بعد از یک سال باز هم منو خواستگاری کردن! و صدالبته جواب منفی هم گرفتن...
بابایی می خندید و می گفت بین دو قطب مخالف گیر کردی!راست میگه یکی چند تا مدرک دکترا و کلی پول و اسم و رسم داره ولی حتی لحظه ای در دلم حس مثبتی بهش نداشتم و ندارم و یکی دیگه که وعده ی حق خدا بوده و من ندیده دوستش داشتم و دارم و خواهم داشت...حتی اگر هیچ کدام از این زرق و برق های ظاهری را نداشته باشد...
خدایا به هردومون آرامشی واقعی ببخش ای مهربان ترین مهربانان